.:حریم امن:.

ساخت وبلاگ

عزیز دل منی 

تاج سر منی

چراغ این خونه ای

همه کس منی 

سلام و جان دل

جان دل 

جان دل

.:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:42

از من هدیه تولد خواسته بودی، از من شعر خواسته بودی، چون نبودی توو شعرش تلخی داشت، یادگار روزای تلخمه، خواستم سر قولم بمونم حتی اگه شعر خوبی نشه، قول میدم اگه فرصتی بدی هدیه بعدیت شیرین باشهدر من غمی ست که آتش به جانم است، لبخند های تصنّعی ام اتفاق نیست مقیاس درد چیست نمی دانمش ولی، دردی به وسعت دردِ فراق نیستگم‌ کرده ای مرا و تو را گم‌ نمی‌کنم، درجای جای تنم ردّ پای توست با من بگو کجای جهانی... بیابمت، هرگز ستاره ی قطبی اهلِ نفاق نیست سنگینیِ قضاوت مردم مرا نکُشت، این رفتنِ تو بی خداحافظی بدونِ حرف...خواستم التماس کُنَمت... منصرف شدم، در میل و جبرِ به عشق انطباق نیست من با امید زنده ام و پیر میشوم، امّید آنکه در آغوش گیرمتکهنه شراب بیست و هشت ساله ی منی، جز من کسی سزاوارِ این اشتیاق نیستدر انتظار کوچه ای که در آن نرفته ایم، آنقدر صبر میکنم که تو باورم کنیهر جا تویی پناه من آنجاست خوبِ من، بین بهشت و جهنمش افتراق نیستما مثل یک درختِ دو شعبه ولی عظیم، از ریشه ای یگانه و متّصل به همما را جدا نکنید! خشک میشویم، این سرنوشتِ شوم که در شأن باغ نیستمن یوسفم که به دستِ خود افتاده ام به چاه، از پیرهنم خبرِ بد نیاوریدشمعی برای تولدِ تو شمعی برای من، شمع مرا نکُش که اینجا چراغ نیستاین واقعیت است که"در هر شرایطی"، هر بار که اسم تو آمد پلک من پرید سارا! تمامی این شعرها برای توست، جز بو .:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:42

سلام خانوم نفس

ارادت دارم خدمت شما 

حالم خوبه در ساعت حدود سه بعد ازظهر و یک هوای بهاری در خدمت شمام 

دستت درد نکنه هستی 

یک کمی جت لگ دارم و 

یه خیییلی عاشقتم 

.:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 23:21

روزای سختی رو گذروندیمهر دوتامون تو بیشتر از من، چون خیلی ماهی تصمیم گرفتم به ایمان و مزدرانی زنگ نزنم بپرسم چی شدتو حق داری ناراحت باشی نه که فکر کنی غرورم اجازه نمیده نه، نمیخوام انتظار اینکه کسی برام کاری کنه منو بکشه... نمیخوام به هیچ کس جز خودم امید داشته باشم، نمیخوام کسی با یه حرف تلخ منو نا امید کنه...این دست هایی که داره تایپ میکنه همون دستاییه که موهاتو نوازش میکرد، من به این دست ها بیشتر از امید بستن به دیگران ایمان دارم، چون برکت موهای تو تووشه باور کن از آنسه هم ناراحت نشدم که منو بلاک کرد، تو صمیمی ترین دوستشی حق داره از آزار دیدن تو آزار ببینه ایمان اگه اون حرفا رو بهم زد ناراحت نشدم، از اینکه مث کوه پشتت واساد ناراحت نشدم، چون تو عزیزی برای همه عزیزی سمیرا اگه مسیج منو دید و جواب نداد باز هم ناراحت نشدم، سمیرا دید خواهرش داره آزار میبینه، اون روزی که تو یکه و تنها بخاطر آزار دیدن خواهرت سر جدا شدنش پشتش واسادی امروز اون اگه از تو حمایت نمیکرد من ناراحت میشدم جای اینکه از حمایت کردنش ناراحت شم چقدر خوشحالم که اینهمه آدم هستن تو رو دوست دارنحالا تصمیم گرفتم به جای گریه و زاری...  به عشقی که بینمون هست اعتماد کنم و بهت ثابت کنم حسم عوض نمیشه، حسم گذرا نیست، حس عمیق من به تو از بین نمیره که بخوام فراموشش کنم. من تصمیمم رو گرفتم، میخوام بهت ثابت کنم... من فقط نیاز د .:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 120 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 23:21

سلام ساراخیلی فکر کردمکه سر قولی که دیشب اینجا دادم بمونم و بنویسم از هر روز زندگیمیه دوگانگی درونی داشتم... یه تناقض!اول با خودم فکر کردم بنویسم و می ارزه... به روزای قشنگی که با تو خواهم داشت می ارزه...بعد دیدم نه... یه جای کار میلنگه... این دست گذاشتن روو احساس توئه... اذیت کردن توئه... نمیخوام آرامشت رو بهم بریزم... نمیخوام آزارت بدم... نمیخوام اشتباهمو با اشتباه جبران کنم... ثابت کردن عشق به خودخواهی نیست... به جلب ترحم نیست... به آزار دادن طرف مقابل به قیمت کم شدن درد خودت نیست... تو هر قطره اشکت برام دنیا دنیا ارزش داره... بمیرم اگه بخوام با سوء استفاده از احساست چیزی رو جلو ببرم... من همون آدمی ام که یه روز تو توو خوابگاه بودی من توو خوابگاه... زنگ زدی حرف از جدایی زدی... گفتم هیچی نمیگم... اگه میخوای بری برو... عشق همینه... تو میدونی الان حال من چجوریه... تو من رو بیشتر از خودم میشناسی... پس نوشتن از روزمرگی فقط تکرار چیزاییه که تو میدونی و یه جورایی دست بردن توو احساست...خواستم پست قبلی رو پاک کنم، باز دیدم تو رو میشناسم... خوندیش... پس بهتره بیام توضیح بدم که چرا نمیخوام بنویسم...من با امید زنده ام... برا همین، هر کاری که در تناقض با امیدم باشه نمیکنم... سارا... میخوام بگم که حق داری ناراحت و عصبانی باشی... من اشتباه کردم که برای رابطه نه ساله خواستم یک شبه تصمیم بگیرم.. .:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 23:21